گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
سورة الفاتحه...



ص : 23
اشاره
این سوره مبارکه نزد ابن عباس و قتاده، مکی است، و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: نزلت فاتحۀ الکتاب بمکّ ۀ من کنز
یعنی فاتحۀ الکتاب از گنجهاي زیر عرش است که به مکه نزول اجلال یافته. «1» . تحت العرش
عدد آیات آن: هفت است به اتفاق.
کلمات آن: بیست و پنج کلمه است.
صفحه 29 از 303
حروف آن: صد و بیست و سه میباشد.
اسامی سوره حمد... ص : 23
این سوره مبارکه را نامهاي متعدد است: فاتحه الکتاب، سورة الحمد، سورة الشکّر، سورة الدعا، امّ القرآن، امّ الکتاب، سبع المثانی،
وافی، کافی، اساس، شفا، کنز، صلاة، تعلیم مسئله، سورة المناجات، تفویض و رقیّۀ.
فاتحۀ الکتاب: به جهت آنست که افتتاح کتاب به آن شده، و بنا به قولی اوّل سورهاي باشد که نازل شده است.
سورة الحمد: به سبب آن که مشتمل است بر سپاسداري حق تعالی.
__________________________________________________
1) منهج الصادقین، صفحه 19 - تفسیر بصائر، جلد اوّل، صفحه 25 ، بنقل از اسباب النّزول واحدي نیشابوري. )
ص: 24
سورة الشّکر: به اعتبار آن که حاوي باشد شکر گزاري و حقشناسی منعم حقیقی را.
سورة الدّعا: به سبب آن که رفع دعوات است به درگاه قاضی الحاجات.
امّ القرآن: براي آنکه امّ به معنی اصل، و این سوره اصل قرآن و جامع است تمام مطالب را، زیرا مشتمل است بر اصول اسلام و تعبد
به امر و نهی سبحانی و اظهار ربوبیت و کیفیت عبودیت و بیان وعد و وعید و احکام علمیه و عملیه و بعبارة اخري: حکمت نظري و
حکمت عملی. و منطوي است بر مراتب سعدا و منازل اشقیا که شرح مبسوطی در آن داده شده است.
امّ الکتاب: براي آنکه تمام علوم و حقایق کتب منزله در قرآن و تمام آنها جمع در سوره حمد است.
سبع المثانی: به اعتبار آنکه هفت آیه و اکثر الفاظش مکرر و مثنّی باشد: اللّه، ربّ، رحمن، رحیم، ایّاك و صراط. یا مثنّی است به
واسطه آنکه نصفی در وصف خالق و نصفی در وصف مخلوق است. یا به اعتبار تضمن آن دو نوع متقابل را مانند ربوبیت و
عبودیت، خالقیت و مخلوقیت، علم و عمل، هدایت و ضلالت، دوست و دشمن. یا به اعتبار تکرار در نماز.
وافی: براي آنکه قرائت همه آن در نماز واجب و تنصیف آن جایز نیست.
کافی: به جهت آنکه مستغنی از سورههاي دیگر، و سایر سورهها محتاجند به آن. چنانچه حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فرمود:
و لذا در نماز به وقت ضرورت اکتفا به آن میتوان نمود. .«1» امّ القرآن، یعنی حمد، عوض غیر خود و غیر آن عوض آن نیست
اساس: به سبب آنکه اساس عبادت منوط به آن، یا محتوي است
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 20 )
ص: 25
اساس بندگی را.
شفا: به جهت آنکه حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
یعنی: خواندن حمد، شفاء هر دردي باشد. «1» : فاتحۀ الکتاب شفاء من کلّ داء
تعلیم مسئله: به سبب آنکه حق تعالی در آن بندگان را تعلیم سؤال نموده که ابتدا به ثنا و تمجید بعد خلوص و بعد دعا پردازند.
سوره مناجات: براي آنکه نمازگزار به این سوره مناجات نماید با پروردگار که: المصلّی یناجی ربّه.
تفویض: به جهت آنکه مشتمل است بر استعانت بنده در جمیع کارها به خدا و تفویض کل امورات به ذات قادر متعال.
صفحه 30 از 303
رقیه: براي آنکه تعویذ جمیع آلام و اسقام و حفظ از گزندگان و درندگان میباشد.
ثواب قرائت سوره حمد... ص : 25
عیاشی به اسناد خود از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که به جابر بن عبد اللّه انصاري فرمود: میخواهی تو
را تعلیم کنم بهترین سورهها که حق تعالی در کتاب خود نازل فرموده؟ جابر عرض کرد:
و رافع درجات خواننده «2» . بلی. فرمود: آن فاتحۀ الکتاب میباشد که شفاي جمیع دردها و دافع امراض و بلاهاست، مگر مرگ
است در بهشت اعلا و روضات علیا.
و ابلیس ملعون وقت نزول این سوره به فریاد آمد، چنانچه در آثار آمده شیطان لعین در جمیع عمر خود چهار مرتبه مضطرب و به
فغان آمد:
1 -
ی
ت
ق
و
ه
ک
ق
و
ط
تن ع
ل
ه
ب
ن
د
ر
گ
و
ا
د
ا
ت
ف
ا
.
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل صفحه 17 )
2) تفسیر عیاشی، جلد اوّل، صفحه 20 ، حدیث نهم (نقل به مضمون). )
ص: 26
-2 زمانی که از بهشت خارج شد.
-3 ساعتی که حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مبعوث شد.
«1» . -4 هنگامی که سوره فاتحه نزول اجلال یافت
و قبل از شروع در تفسیر حمد، تفسیر استعاذه مقدم شود، به منطوق فرمایش الهی: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ:
و هرگاه قرائت کنید قرآن را پس استعاذه نمائید به خدا از شر شیطان رانده شده. «2»
اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم این کلام متعلق باشد به شش رکن:
- پناه برنده. 3 « المستعیذ » - پناه بردن. 2 « الاستعاذه » -1
- آنچه به آن پناه برند. 5 « المستعاذبه » - پناه برده شده. 4 « المستعاذ »
آنچه به سبب آن پناه برند. « ما لا جله الاستعاذه » - آنچه از آن پناه برند. 6 « المستعاذ منه »
بحث اول: الاستعاذه، به معنی پناه بردن. و تمام نشود مگر آنکه بنده خود را عاجز داند از جلب منافع دینی و دنیائی و دفع مضارّ
آخرتی و دنیائی، و اینکه خداي تعالی قادر است بر ایصال منافع و دفع مضار، و قدرتی نیست براي هیچ کس مگر ذات یگانه الهی.
و از این علم منبعث شود در قلب حالت انکسار و خضوع، و اراده کند اینکه خدا او را حفظ فرماید از آفات و افاضه نماید بر او
خیرات را پس به لسان طلب شود آن را و بگوید:
اعوذ باللّه. بنابراین رکن اعظم استعاذه اوّلا دانستن حیثیت خود، و ثانیا
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 42 حدیث 19 )
. 2) سوره نحل، آیه 98 )
ص: 27
معرفت خالق است.
صفحه 31 از 303
بحث دوم و سوم: المستعیذ و المستعاذ- اولا شخص پناه برنده به گفتن اعوذ باللّه دریابد که خود ممکن الوجود من جمیع الجهات و
الحیثیات است، و لکن ذات ذو الجلال مستعاذ واجب الوجود من جمیع الجهات و الحیثیات باشد.
ثانیا: فقر خود و غناي حق ثابت شود، زیرا کسی پناه برد که خود را محتاج داند و به درگاه ذاتی پناهنده شود که غنی بالذات باشد.
ثالثا: عجز ممکنات و قدرت تامه خداي تعالی ثابت گردد، چه اگر ممکنات را عاجز نداند پناه نبرد و به ذاتی ملتجی نشود که قادر
بر جمیع ممکنات باشد.
رابعا: وحدانیت و یگانگی خداي تعالی در ذات و صفات و افعال و عبادت ثابت آید چه اگر شریک و ندّي داشته باشد، قدرت تامّه
قاهره مطلقه براي او نخواهد بود.
خامسا: باید مستعاذ عالم به کلیات و جزئیات باشد، تا طرق مختلفه جلیّه و خفیّه وساوس را بداند تا با التجاي مستعیذ به او آن را دفع
نماید.
سادسا: باید داراي مشیت و اراده باشد، تا دفع محقق شود.
در « اللّه » سابعا: باید ذات سبحانی جواد باشد، و الا جایز است بخل نماید و مقصود بنده مستعیذ را عطا نفرماید. و لفظ مبارك جلاله
کلام واقع شده که اشعار دارد به جامعیت صفات کمالیّه الهیّه.
مراد به «1» . بحث چهارم: المستعاذ به ذات الهی یا کلمات اللّه است، چنانچه در احادیث وارد شده: اعوذ بکلمات اللّه التّامّات
کلمات اللّه مبدعات صادره از او باشد به اراده محضه. و ارواح بشریه استعاذه نمایند به ارواح مقدسه
__________________________________________________
نقل شده که در باره امام حسن و امام حسین (ع) چنین دعا کردند: « ص» 1) از رسول مکرّم اسلام )
بحار الانوار، جلد 94 ، صفحه 196 ) در تعویذات و ادعیه دیگر نیز این تعبیر دیده میشود (بحار ) « أعیذکما بکلمات اللّه التّامّۀ »
.( الانوار، جلد 94 ، صفحه 208 تا 211
ص: 28
علویه به جهت دفع شرور، زیرا استعاذه سبب فوز و فلاح و رفع درجات و دفع مهلکات باشد لذا جمیع انبیاء علیهم السلام این طریقه
سنیّه را داشتند، چنانچه آیات شریفه دال است بر آن و امر به استعاذه هم وارد شده.
چنانچه در کتاب کافی از جابر از حضرت باقر علیه السّلام روایت شده که فرمود: به درستی که ابلیس لعنه اللّه پراکنده نماید لشگر
خود را در شب از وقت غروب آفتاب تا غایب شدن شفق، و پراکنده نماید لشگر خود را در روز از طلوع صبح تا طلوع آفتاب، پس
بسیار ذکر خدا کنید در این دو ساعت و پناه برید به خدا از شر ابلیس و لشکرش، و تعویذ نمائید اطفال کوچک خود را در این دو
«1» . ساعت، زیرا این دو ساعت، ساعت غفلت است
فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، » : بحث پنجم: المستعاذ منه که شیطان لعین است نظر به عداوتی که با بنی آدم دارد و قسم یاد نموده که
یعنی به عزت ذات ذو الجلال تو که گمراه سازم البته البته بنی آدم را تماما مگر بندگان مخلص را. «2» « إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ
یعنی پیروي مکنید «3» و خداي تعالی از راه لطف و مرحمت بندگان را اخبار فرموده: لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ
گامهاي شیطان را، به درستی که او براي شما دشمن آشکارا باشد. بنابراین مؤمن باید آنا فآنا مراغب احوال خود باشد و دائما
استعاذه نماید، تا از شر آن ملعون و اتباعش محفوظ بماند چه بسا عباد چندین ساله و اشخاص بزرگ را به تدلیسات و حیلهها فریب
داده عاقبت کافر گردیدند.
به درستی که شیطان به وسوسه «4» : و حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: انّ الشّیطان یجري من بن آدم مجري الدّم
خود جریان دارد در
صفحه 32 از 303
__________________________________________________
1) اصول کافی، کتاب الدعاء، جلد 2 صفحه 522 حدیث دوّم. )
. 2) سوره ص، آیه 82 و 83 )
. 3) سوره بقره آیه 168 و 208 - سوره انعام، آیه 142 )
. 4) المحجۀ البیضاء، جلد 5، صفحه 52 )
ص: 29
بنی آدم مجراي خون که در تمام اعضا و جوارح جاري است.
بحث ششم: ما لاجله الاستعاذة: آنچه به جهت آن استعاذه شود، وساوس شیطانی است. منشاء وسوسه، ترقیات روح شیطانی است در
خبائث، یعنی چنانچه قوت روح ایمانی به رحمانیت و ملکیت، تصرفات و ظهوراتی دارد، همچنین شیاطین نظر به قوّت روح آنها در
خباثت و ملعنت اثراتی دارند، به حدي که شیطان احاطه پیدا کند در قوه متخیله و سیئه انسانی و القا نماید قبایح را و جلوه دهد
شنایع را و جریان کند به انسان مانند خون، و دفع آن جز به تأییدات سبحانی ممکن نیست و لذا دستور شرع مقدس نبوي به اذکار و
ادعیه در دفع این قسمت وارد شده است. از جمله در کتاب کافی از حضرت باقر و صادق علیهما السلام وارد شده براي دفع وساوس
و خطرات شیطانی گفتن: لا اله الّا اللّه، و ذکر: آمنّا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوّة الّا باللّه.
در ارشاد دیلمی از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که فرمود: نماز شب چراغی است براي صاحبش در قبر
او، و گفتن لا اله الّا اللّه دور میکند شیطان را از گوینده آن.
و از مدلول حدیث مفصلی که علامه مجلسی در بحار نقل نموده مستفاد میشود گفتن ذکر لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلیّ العظیم و
«1» . صلّی اللّه علی محمّد و آله براي دفع و رفع وساوس شیطانی بسیار نافع است
__________________________________________________
1) احادیث مربوط به اذکار و اوراد و دعوات را میتوانید در کافی و بحار الانوار کتاب الدعاء مطالعه کنید. )
ص: 30
(سوره فاتحۀ الکتاب)
[سوره الفاتحۀ ( 1): آیه 1]... ص : 30
( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ( 1
بنام خداي بخشنده مهربان در منهج: مروي است که خداي تعالی صد و چهار کتاب از آسمان نازل فرموده که از میان آنها تورات و
انجیل و زبور و قرآن را برگزید و علوم جمیع کتب را در آن درج، و بعد از میان این چهار کتاب قرآن را اختیار و تمام برکات و
ثواب و علوم را در قرآن منطوي ساخت، و آنگاه جمیع علوم و برکات و حقایق قرآن را در سورههاي مفصله منطوي ساخت، و همه
آن معارف و برکات و مثوبات را در سوره فاتحۀ الکتاب جمع فرمود. پس هر که این سوره مبارکه را بخواند، چنان است که تمام
«1» . کتب سماوي را تلاوت نموده است. و اطلاع بر معنی آن، مانند اطلاع بر جمیع کتب است
یعنی: «2» و لذا ابن عباس روایت نموده از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که فرمود: لو کتبت معانی الفاتحۀ لا و قرت سبعین بعیرا
اگر بنویسم معانی و حقائق فاتحه را، هر آینه هفتاد شتر از شرح آن بار شود.
و نیز ابن عباس نقل نموده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام از اول شب تا وقت صبح براي من تفسیر فاتحۀ الکتاب میفرمود و
هنوز از تفسیر باء نگذشته بود. بعد از آن فرمود: انا نقطۀ تحت الباء: من نقطه زیر باء میباشم، یعنی نقطه و مرکز علوم اولین و
صفحه 33 از 303
بزرگان تحقیقی در این قسمت نمودهاند. «3» . آخرین هستم
نام نامی ذات واجب الوجود بالذات است « اللّه » تفسیر اللّه: لفظ جلاله
__________________________________________________
1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 23 - تفسیر بصائر، جلد اوّل صفحه 24 ، بنقل از مدارك التنزیل (با اندکی تفاوت). )
2) تفسیر برهان، جلد اوّل صفحه 3، حدیث دوّم (با اختلاف اندکی در تعبیر). )
. 3) تفسیر بصائر، جلد اوّل، صفحه 187 و 188 بنقل از ینابیع المودة، صفحه 69 و 408 )
ص: 31
که مستجمع تمام صفات کمالیّه و منزه از کلیه نقایص و قابل پرستش و ستایش باشد. پس تمام اسماء و صفات حسنی در لفظ
جلاله مندرج، و لذا اعظم اسماء الهی است چنانچه در تفسیر صافی از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام مروي است که فرمود: اللّه
«1» . اعظم اسم من اسماء اللّه عزّ و جلّ لا یسمّی به غیره
فرمود: « بسم اللّه » و ابن بابویه در معانی الاخبار در ذیل حدیثی از حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام روایت نموده که در معنی
استعانت جویم بر تمام امور به خدائی که سزاوار پرستش نیست مگر ذات او فریاد رسی که هرگاه اغاثه شود و اجابت کنندهاي که
هرگاه خوانده شود.
این همان مطلبی است که شخصی از حضرت صادق علیه السّلام سؤال نمود که: مرا دلالت نما بر خدا، چیست او. پس به تحقیق
زیاد شده است مجادله مجادله کنندگان و مرا متحیر ساختند؟ حضرت فرمود: اي بنده خدا، آیا کشتی هرگز سوار شدهاي؟ عرض
کرد: بلی. فرمود: آیا کشتیات شکسته شده زمانی که کشتی دیگر براي نجات نباشد و شناوري هم نباشد تا تو را رهائی دهد؟
عرض کرد: بلی. فرمود آیا تعلق دارد قلب تو در آن زمان به اینکه شیئی قادر باشد بر اینکه تو را از ورطه هلاکت خلاص کند؟
عرض کرد: بلی. فرمود: همان شیء اللّه قادر است بر نجات دادن وقتی که نجات دهندهاي نباشد و قادر است بر فریادرسی زمانی که
«2» . فریادرسی نباشد
اسمش خاص است، یعنی لفظ آن را « رحمن » : تفسیر رحمن و رحیم: در منهج از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که فرمود
« رحیم » . بر غیر خدا اطلاق نکنند و لذا بعد از اسم مخصوصه جلاله واقع شده و وصف آن عام است که مطلق بخشش باشد در دنیا
اسمش عام که بر غیر خدا
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر صافی (طبع لبنان)، جلد اوّل صفحه 81 )
2) تفسیر برهان، جلد اوّل صفحه 45 ، حدیث هشتم. )
ص: 32
و حضرت عیسی بن مریم علیه السّلام فرمود: الرّحمن .«1» اطلاق نمایند، لکن وصفش خاص است که مطلق بخشش باشد در آخرت
است نسبت به جمیع مردمان از مؤمن « رحمن » رحمن الدّنیا و الرّحیم رحیم الاخرة. و از تابعین صحابه منقول است که ذات سبحانی
است نسبت به مؤمنین، با این توجه که توفیق دهنده « رحیم » و کافر و نیکوکار و معصیت کار، یعنی خالق و رازق همه میباشد و
ایشان است در طاعت و عبادت و آمرزنده گناهان و معطی ثواب به آنها در آخرت. و لذا محققین فرمودهاند رحمت الهیه بر دو قسم
است: رحمت رحمانیه که شامل مؤمن و کافر میشود، و رحمت رحیمیه که اختصاص دارد به مؤمن فقط.
تبصره: اسماء و صفات الهی مانند رحیم و رءوف و لطیف و قهار به اعتبار غایات افعال باشد، نه مبادي که انفعالات است مثلا
رحمت و رأفت ناشی گردد از رقّت قلب، و همچنین غضب منشأش التهاب نفس و هر دو مستلزم تغییر حال و ذات سبحانی متعالی
صفحه 34 از 303
یعنی لازمه رحمت را که احسان و انعام است ،« رحیم » است از تغیّر و حدوث و انقلاب. تعالی اللّه عن ذلک علوّا کبیرا. پس بنابراین
به بندگان عطا فرماید، از نعمت وجود و بقا و رزق و صحت و امنیت و آسایش و سایر مراحم و نسبت به غضب و سخط لازمه آنها
را که زجر و عقاب و نکال است، وارد سازد. و بر این قیاس تمام اسماء صفات الهی به اعتبار لوازم و آثار میباشد.
بیان میشود: « بسم اللّه » فوائد بسم اللّه: شمهاي از اخبار و آثار در فضیلت
-1 تفسیر برهان: باسناده عن علی بن موسی الرضا علیه السّلام قال:
نزدیکتر « بسم اللّه » : فرمود حضرت رضا علیه السّلام «2» . بسم اللّه الرّحمن الرّحیم اقرب الی اسم اللّه الاعظم من سواد العین الی بیاضها
است به اسم
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 201 )
2) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 41 حدیث نهم. )
ص: 33
خداي اعظم از سیاهی چشم به سفیدي آن.
-2 قال النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اذا قال المعلّم للصّبیّ بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، کتب اللّه برائۀ للصّبیّ و برائۀ لابویه و برائۀ
را، بنویسد خدا برائتی براي « بسم اللّه » فرمود حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: هرگاه معلم به طفل تعلیم دهد «1» . للمعلّم
بچه و براي پدر و مادر او و برائتی براي معلم.
«2» . گوید، شیطان دور شود و اگر نگوید، با او مشغول شود « بسم اللّه » -3 هر که در وقت طعام
گوید، حایلی واقع شود میان چشم شیاطین و عورت او. « بسم اللّه » -4 هرکه در وقت جامه کندن
فرمود حضرت پیغمبر: هر امري که ابتدا نشود «3» . -5 قال النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: کلّ امر ذي بال لم یبدء ببسم اللّه فهو ابتر
دنباله نخواهد داشت و به آخر نرسد. ،« بسم اللّه » به
روزي حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به قبرستان گذر کرد و نزدیک قبري رسید، اصحاب را فرمود: به تعجیل بگذرید.
ایشان به عجله گذشتند. در مراجعت چون به آنجا رسیدند، خواستند عجله کنند، حضرت نهی فرمود. سبب را پرسیدند، فرمود: وقت
رفتن شخصی را عذاب میکردند و من طاقت فریاد او را نداشتم حال خدا بر او رحمت فرمود. جهت را سؤال نمودند، فرمود: مردي
و کودك به زبان « بسم اللّه » فاسق به سبب معصیت تا این ساعت معذب بود طفلی از او باقی، او را به مکتب، و معلم او را تعلیم
جاري کرد، خطاب رسید: عذاب را از او بردارید.
6 -
ل
و
ق
ن
م
ت
س
ا
ه
ک
ر
ص
ی
ق
م
و
ر
ا
ر
ي
ر
س
د
ر
د
ض
ر
ا
ع
،
ا
ب
ط
ا
ز
ا
ه
ج
ل
ا
ع
م
ن
آ
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 43 حدیث 32 )
. 2) فروع کافی، جلد 6، کتاب الاطعمه، صفحه 294 ، حدیث 11 )
. 3) تفسیر صافی، جلد اوّل صفحه 83 )
ص: 34
عاجز شدند، نامهاي خدمت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام براي رفعش عرضه داشت حضرت طاقیهاي را فرستاد تا به سر نهاد،
دید، دانست شفاي او به این کلمه مبارکه حاصل شده فی الحال مسلمان شد. « بسم اللّه » فورا شفا یافت. آن را شکافته
استفتاح است به اسم منعم حقیقی، و اعتراف به الهیت سبحانی، و التذاذ به ذکر و فضل و رحمت او، و این باعث « بسم اللّه » چون
صفحه 35 از 303
را تلقین بندگان فرماید: « حمد » طریق کیفیت « بسم اللّه » اشتغال نفس است به شکرگزاري و سپاسداري به حمد و ثناي او لذا بعد از
[سوره الفاتحۀ ( 1): آیه 2]... ص : 34
( الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ( 2
سپاس و ثنا مر خداي راست که پروردگار عالمیان است الْحَمْدُ لِلَّهِ: حقیقت هر ستایش و ثناي جمیل و وصف جلیل از ازل تا ابد
مختص است مر ذات خداي را که مستجمع تمام صفات کمالیه و منزه از کلیه نقایص و سزاوار پرستش باشد. رَبِّ الْعالَمِینَ: آن
خدائی که پروردگار عالمیان است از ملائکه و جن و انس و نباتات و جمادات و غیر آنها، و تربیت کننده همه آنهاست.
در عیون اخبار الرضا علیه السّلام ابن بابویه از حضرت رضا علیه السلام از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت نموده تفسیر این
مالک جماعات است از هر مخلوقی، و خالق و رازق همه آنها از آنجائی که میدانند و از جائیکه نمیدانند. » : کلمه مبارکه را که
حیوانات در تحت قدرت او و در سایه رأفت او و حفظ حمایت اویند، تدبیر فرماید هریک را به مصلحتش و نگهدار جمادات است
.« از تهافت و آسمان را از وقوع بر زمین، زمین را از خسف مگر به امر سبحانی
ص: 35
تنبیه: آیه شریفه ارشاد است به حکم عقلی که شکر منعم واجب است، زیرا تعلیق حکم بر وصف مشعر است بر علیّت، یعنی دلالت
دارد بر آنکه آن حکم معلل باشد به آن وصف. پس استحقاق حمد، ذات الهی را ثابت باشد به آنکه پروردگار عالمیان است، قبل
از شرع مقدّس حمد او را بنمایند یا ننمایند.
تحقیق: اثبات این مطلب محتاج به سه مقدّمه باشد:
مقدمه اول: ممکنات موجوده عوالم یا متحیّز است، یا صفت متحیّز، و یا غیر آن.
قسم اوّل: متحیّزي که قابل قسمت باشد، آن را جسم نامند، و الا جوهر فرد است. و جسم یا علوي باشد یا سفلی و سفلی یا بسیط
است و از عناصر اربعه: آب، باد، خاك و آتش و آنچه از اینها منشعب گردد تشکیل یابد، و یا مرکب است، مانند موالید ثلاثه:
جماد، نبات و حیوان.
قسم دوّم: اعراض به اجناس و انواع آن.
قسم سوّم: ارواح.
مقدمه دوّم: مربی بر دو قسم است: اول- تربیت کند تا فایده از او ببرد، و این نسبت به ذات سبحانی محال است، زیرا غنّی علی
الاطلاق میباشد. دوم- تربیت کند تا فایده به او رساند، و این شایسته الهی است که تربیت کند براي افاضه فیض، چون فیاض مطلق
باشد.
مقدمه سوّم: تربیت الهی بر دو نوع است: تربیت عام و تربیت خاص.
تربیت خاص دو قسم باشد: تربیت ایجادي و تربیت بقائی. تربیت ایجادي عبارت است از ابداع وجود و ایجاد بنیه انسانی، و تربیت
بقائی باقی داشتن بنیه انسانی است. تربیت عام عبارت است از عالم کبیر که تربیت آسمان و زمین و آنچه ما بین آنهاست و عوالم
دیگر. چنانچه در خصال از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که براي خداوند عز و جل دوازده هزار عالم است، هر عالمی
بزرگتر است از هفت آسمان و هفت زمین، که دیده نشده است عالمی از آنها، و براي خداي عز و جل عالمی
ص: 36
پس ذات احدیت خداي عالمیان است به سبب اعطاء وجود، و ربّ عالمیان است از «1» . است غیر اینها و من حجت باشم بر آنها
جهت بقاء و دوام.
صفحه 36 از 303
ثواب تحمید: در کتاب کافی از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: در بنی آدم سیصد و شصت رگ میباشد، صد و
هشتاد آن متحرك و صد و هشتاد آن ساکن، اگر ساکن متحرك شود یا متحرك ساکن گردد راحتی نیابد شخص، و حضرت
«2» . پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم صبح و شب سیصد و شصت مرتبه میفرمود: الحمدللّه کثیرا علی کلّ حال
هر آینه شکر آن روز را بجا ،« الحمدللّه ربّ العالمین » و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود: هر که صبح کند و چهار مرتبه بگوید
.«3» آورده، و هر که در شب چهار مرتبه گوید هر آینه شکر شب را ادا نموده
و نیز مفضّل گوید: خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم دعاي جامعی مرا تعلیم فرما، حضرت فرمود: حمد کن خدا را،
«4» .« سمع اللّه لمن حمده » : زیرا باقی نماند هیچ نمازگزاري مگر آنکه دعا کند براي تو وقتی که گوید
و نیز در منهج حذیفه یمانی از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که جماعتی از امم سابقه مستحق غضب الهی
حق تعالی به جهت میمنت این کلمه مبارکه چهار سال از ایشان :« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ » : شده بودند، کودکی از آنان بر زبان راند
باشد. « بسم اللّه » رفع عذاب فرمود. به روایتی این حدیث در
که مستعمل در حدوث « حمدت اللّه » یا « احمد اللّه » نکته ادبیه: ابتدا به جمله اسمیه براي استمرار و ثبوت است، به خلاف جمله فعلیه
و تجدد باشد. پس معنی آنکه حمد و ستایش ثابت است براي ذات سبحانی
__________________________________________________
. 1) خصال، حدیث شماره 1215 )
. 2) اصول کافی، کتاب الدعاء، جلد 2 صفحه 503 ، حدیث 4 )
. 3) اصول کافی، کتاب الدعاء، جلد 2 صفحه 503 ، حدیث 5 )
. 4) اصول کافی، کتاب الدعاء، جلد 2 صفحه 503 ، حدیث 1 )
ص: 37
در عالم واقع. و ایضا اشاره است به آنکه بنده عاجز باشد از اقدام به حمدي که سزاوار الهی باشد، چه توفیق اداي هر حمدي نعمت
دیگر باشد از جانب منعم، پس ممکن نباشد.
[سوره الفاتحۀ ( 1): آیه 3]... ص : 37
( الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ( 3
خداوند بخشنده مهربان الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ: آن خدائی این صفت را دارد که بخشنده نعمت است بر خلقان، و آمرزنده و بخشاینده
رحمت است بر مؤمنان. وصف اول عام است نسبت به مؤمن و کافر، دوم خاص باشد نسبت به مؤمن فقط.
بعد از ذکر معبودیت به جهت تذکر نعمتی است که ذات الهی بدان « بسم اللّه » تکرار نیست، زیرا در « الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » تبصره 1: لفظ
مستحق عبادت گردیده، و در این مقام به واسطه استحقاق حمد باشد. به عبارة اخري: در بسم اللّه نظر به مبدء فطرت است که
بیماده و مدت از کتم عدم به فضاي وجود آورده، و در فاتحه نظر به ابقاي وجود است در دنیا و اعاده آن در عقبی، تا هر کس را
مؤیّد آنست. « مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ » به مجازات خود رساند و ذکر
به اعتبار صفت فعل است. به این معنی که ذات الهی متصف به این « حمد » به اعتبار صفت ذات و در « بسم اللّه » تبصره 2: ذکر آن در
دو صفت میباشد، لکن وقتی در خارج وقوع یابد که موجودي مورد افاضه رحمانیت یا مستوجب فیض رحیمیت شود و این صفت
فعل است.
تبصره 3: چون این دو صفت جامع تمام نعمتها و موجب امید و رجاء باشد و هر چه در آن امید زیادتر باشد، بنده شائقتر خواهد بود
صفحه 37 از 303
لذا دو مرتبه تکرار شد.
یعنی: ،« یا رازق النّعاب فی عشّه » : آثار رحمت رحمانیه از شماره بیرون است. براي نمونه شمّهاي ذکر شود: در ادعیه عرب وارد است
اي
ص: 38
روزي دهنده بچه کلاغ در لانه او. شرحش آنکه بچه کلاغ چون از تخم بیرون آید، قطعه گوشت سرخ باشد. مادر او را همرنگ
خود نبیند، از او دوري جوید و واگذارد او را. خداوند رحمن در آن مدت به کمال رحمت رحمانی پشه را بر اطراف او جمع، و آن
جوجه از آنها تغذیه نماید و پرورش یابد. تا پرهایش روئید دیگر پشه جمع نشود. آنگاه مادر به سر وقت او آمده و تربیت نماید او
را.
ذو النون مصري گوید: روزي بیرون شهر رفتم. اطراف رود نیل عقربی را دیدم، به سرعت هرچه تمامتر میشتافت. چون به کنار نیل
رسید، وزغی از آب بیرون آمد، عقرب بر پشتش سوار و شناکنان او را به آن طرف نیل رسانید. با خود گفتم سبحان اللّه! این چه
حالت عجیبی است! بر کشتی سوار و به آن طرف رفتم، دیدم عقرب از پشت او فرود آمده متوجه درختی شد. مشاهده نمودم
جوانی مست در پاي درخت خوابیده، افعی قصد او نموده، عقرب فورا خود را به آن افعی رسانیده او را هلاك ساخت، جوان سالم
ماند. و آثار رحمت رحمانیه بود که فرعون با ادعاي خدائی چهار صد سال حق تعالی عمر به او مرحمت فرمود.
آثار رحمت رحیمیه: حق تعالی رحیم است در شش موضع نسبت به مؤمنان: 1- در قبر و حسرات آن. 2- در قیامت و ظلمات آن.
-3 قرائت کتب و فزعات آن. 4- در صراط و مخافات آن. 5- جهنم و درکات آن. 6- بهشت و درجات آن.
[سوره الفاتحۀ ( 1): آیه 4]... ص : 38
( مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ( 4
خدائی که پادشاه روز جزا است مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ: آن خدائی این صفت دارد که مالک و پادشاه روز جزا است و تمام بندگان را به
جزا و سزاي خود رساند، به این وجه که مؤمن و مطیع را ثواب، و کافر و عاصی را عقاب فرماید.
ص: 39
مالکیت حق گرچه عام است نسبت به دنیا و آخرت، اما تخصیص آن به آخرت جهت تعظیم و تفخیم شأن آن روز است، یا به
جهت تفرد حق به مالکیت در آخرت زیرا روز قیامت هیچ منازعی نخواهد بود در ملکیت و سلطنت حق به خلاف دنیا که مدعیان
بسیارند.
علی بن ابراهیم قمی از ابی بصیر از حضرت صادق علیه السّلام فرماید:
«1» . مالک روز حساب است، به دلیل آیه شریفه قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ
تبصره: در انوار فرماید: اجراي این صفات بر حق تعالی از ربوبیت و موجدیت و منعمیت نعم ظاهره و باطنه و عاجله و آجله و
مالکیت امور در روز حساب، به جهت آنست که دلالت کند بر اختصاص حقیقت حمد بر ذات سبحانی نه غیر او و اشعار به آنکه
کسی که متصف به این صفات نباشد، اهلیت حمد و ستایش را ندارد، چه جاي آنکه لیاقت معبودیت و پرستش را داشته باشد. پس
وصف اول براي موجبیت حمد که آن ایجاد و ربوبیت باشد، و وصف دوم و سوم براي دلالت آنکه متفضل نعم، قادر مختار است
در اعطاء نعم، نه آنکه موجب بالذات باشد، زیرا حمد در مقابل صفات جمیله اختیاریه است نه غیر اختیاریه، و وصف چهارم
متضمن وعده حامدان و وعید عاصیان است براي تحقیق اختصاص چه وصف مالکیت در آن روز قابل شرکت نیست و نخواهد بود.
صفحه 38 از 303
[سوره الفاتحۀ ( 1): آیه 5]... ص : 39
( إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ ( 5
تو را عبادت میکنیم و تو را طلب یاري جوئیم.
إِیَّاكَ نَعْبُدُ: تو را پرستش کنیم فقط و غیر تو را شریک نمیسازیم در
__________________________________________________
1) تفسیر قمی، جلد اوّل، صفحه 28 )
ص: 40
این امر، زیرا غیر از ذات یگانه تو هیچکس سزاوار پرستش نیست و نبوده و نخواهد بود. وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ: و تو را یاري جوئیم در
دوام و ثبات پرستش، و در جمیع مقاصد و حوائج از ذات تو یاري خواهیم.
تحقیق: یکی از محسنات بلاغت، اسلوب التفات است و یکی از اقسام آن، التفات از غیبت به خطاب است. چنانچه در این سوره
مبارکه از ابتدا به ذکر اوصاف معبود حقیقی آنا فآنا بنده قلب خود را متوجه محضر قرب پروردگار ساخته تا به مرتبهاي که از غایت
توجه موصوف غایب را حاضر دانسته، از غیبت عدول به خطاب و به لسان عجز و مسکنت اعتراف نماید به اینکه تو را عبادت کنیم
و تو را یاري جوئیم. و در این مقام بنده باید خیلی سعی نماید که در چنین حالی و در چنین محضري راستگو باشد، یعنی از ماسواي
حضرت احدیت الهی چشم پوشد، و به صدق و صفا و خلوص نیت این کلام شریف را بر زبان جاري سازد.
تبصره: عبادت یعنی بندگی و غایت خضوع، حقیقت آن تحقق نیابد مگر نسبت به ذات یگانه سبحانی که مستحق است الهیت و
معبودیت را به سبب ایجاد ابقاء و اعطاء. بنابراین واضح گردد بطلان عبادت نسبت به آنچه اهلیت پرستش ندارند از مخلوقات، مثل
عبادت اوثان و اصنام و اثبات شرك براي آنان. و نیز باید دانست که حفظ احترامات مقدسین و مقربین درگاه رب العالمین به
تعظیم و تکریم و زیارت قبور آنان، عبادت ایشان نخواهد بود. تا شرك لازم آید بلکه عبادت الهی است زیرا براي امتثال فرمان
سبحانی بجا آورند، نه به رأي خود، چنانچه کیش بت پرستان است.
پس این گونه امور اطاعت است نه عبادت.
تنبیه: استعانت بر دو وجه است:
-1 استعانت به وسائلی است که خداي تعالی مقرر فرموده براي رسیدن به مقصود، مانند استشفاع به سوي خدا در دعا و توسل به
حضرت پیغمبر و ائمه معصومین و اولیاي مقربین علیهم السلام در حوائج و مطالب خود.
ص: 41
-2 استعانت به ذات الهی جل جلاله به الهیت و قدرت ذاتیه مطلقه سبحانی، و این خاصّه و منحصر است بر خداي تعالی زیرا
استعانت به این طریق اگر به غیر خدا باشد، هر آینه الهیت آن غیر و اشراك بحق لازم آید، و آن به برهان عقل باطل است، و سوق
این آیه شریفه دلالت دارد بر حصر این استعانت به خدا، به خلاف قسم اول.
نکته ادبیه: تقدیم مفعول بر فعل به جهت تعظیم و اهتمام و دلالت بر حصر است، و لذا ابن عباس در تفسیر خود گوید: لا نعبد
غیرك. و تکرار کلمه ایّاك به دو وجه است: یکی به جهت تصریح و نصّ بر انحصار هر یک از عبادت و استعانت به خدا، و دیگر
آنکه حصر در این دو مختلف باشد. و چون تخلیص عبادت و تخصیص استعانت به او- سبحانه- موجب انقطاع از ماسواي و توجّه
طلب سرمایه سعادت و دوام «1» تامّ است به حضرت مولی، و آن باعث استجابت جمیع دعوات است از این جهت آن را توطئه
هدایت بندگان ساخته، در عقب آن فرماید که بگوئید از روي نیاز: اي ذاتی که عبادت مخصوص است به تو و استعانت روا نیست
به غیر ذات یگانه تو.
صفحه 39 از 303
[سوره الفاتحۀ ( 1): آیه 6]... ص : 41
( اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ ( 6
ثابت بدار ما را به راه راست اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ: ثابت بدار ما را به راه راست.
در معانی الاخبار- ابن بابویه (رحمه الله) روایت نموده از حضرت صادق علیه السّلام: ارشاد فرما ما را ملازم شدن طریقی که مؤدي
است به دوستی تو و رساننده به بهشت تو و مانع شونده از متابعت هواهاي ما که به زحمت افتیم، یا فراگیریم به آراء خود که هلاك
شویم.
__________________________________________________
1) توطئه: مقدمه چیدن براي وصول به امري، مقدمه چینی، زمینه سازي. )
ص: 42
تنبیه: این مطلب مسلم باشد که مؤمنین را اصل هدایت حاصل، و طلب آن تحصیل حاصل، و آن محال باشد. پس مراد آیه شریفه،
طلب زیادتی هدایت و دوام و ثبات آن است چنانچه در تفسیر برهان از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در این آیه فرماید: آدم لنا
یعنی: دوام بدار براي ما توفیق خود را که به «1» . توفیقک الّذي به اطعنا فیما مضی من ایّامنا حتّی نطیعک کذلک فی مستقبل اعمارنا
آن اطاعت نمودیم تو را در ایام گذشته، تا اطاعت نمائیم تو را همچنین در آتیه عمر و زمان آینده.
هدایت حق تعالی انواع بسیار دارد، لکن منحصر در اقسام چهارگانه است.
اول- افاضه قوي که بنده به سبب آن متمکن میشود بر مهتدي شدن به مصالح خود، مانند قوه عقلیّه و حواس باطنه و ظاهره.
دوم- نصب دلایل فارقه میان حق و باطل و صلاح و فساد، مانند آیه:
.«2» إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً
«3» . سوم- هدایت به ارسال رسل و انزال کتب، مانند آیه: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّۀً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا
چهارم- کشف اسرار بر قلوب عباد و ارائه ایشان به حقیقت اشیاء، کما هی، به طریق وحی یا الهام یا منامات صادقه و این قسم
«4» . مختص است به انبیاء و اولیاء، مانند آیه: أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَي اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ
و اما صراط مستقیم، مفسران را در آن وجوهی است: 1- مختار جمهور مفسرین دین حضرت محمدي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم.
2 -
د
ا
ر
م
ب
ا
ت
ک
ه
لّ ل
ا
.
3
-
ق
ی
ر
ط
ت
ش
ه
ب
.
4
-
ق
ی
ر
ط
ق
ح
.
5
-
ط
ا
ر
ص
ل
آ
د
م
ح
م
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 50 ، حدیث 23 )
[...] . 2) سوره دهر، آیه 3 )
. 3) سوره انبیاء، آیه 73 )
. 4) سوره انعام، آیه 90 )
ص: 43
علیهم السلام. 6- دین اسلام. و اولی حمل بر عموم است.
در معانی الاخبار از حضرت صادق علیه السلام، فرمود: صراط مستقیم طریق به معرفت الهی است، و آن دو صراط است: یکی در
دنیا و یکی در آخرت. اما صراط دنیا امام واجب الاطاعه میباشد و هر که شناخت او را در دنیا و اقتدا نمود به هدایت او، بگذرد از
.«1» صراطی که جسر جهنم است در آخرت و هر که نشناخت امام را در دنیا، بلغزد قدم او بر صراط در آخرت و بیفتد در جهنم
صفحه 40 از 303
علی بن ابراهیم قمی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود: صراط باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است، پس
بعضی مرور کنند بر آن مثل برق جهنده و بعضی مثل اسب دونده و برخی به پهلو عبور کنند و جمعی معلق بگذرند و آتش بگیرد
«2» . چیزي از او را و واگذارد چیزي را
در اخبار عامه نیز وارد شده که مراد صراط مستقیم، محمد و آل محمد علیهم السلام است. چنانچه در فرائد السمطین، ابراهیم
یعنی: مائیم «3» . حموینی به اسناد خود از حضرت باقر علیه السّلام، فرمود: نحن خیرة اللّه و نحن الطّریق الواضح و الصّراط المستقیم
برگزیدگان خدا و مائیم راه آشکارا و مائیم راه راست. ثعلبی در تفسیر خود همین را نقل نموده.
و محدث حنبلی از ابو بریده اسلمی از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، فرمود: الصّراط المستقیم هو صراط محمّد و آل
«4» . محمّد علیهم السّلام
و از خاصه روایت شده که حضرت امیر المؤمنین و ائمه هدي علیهم السلام میباشند، و منافات ندارد با اقوال مذکوره زیرا بنابراین
باطن
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 50 ، حدیث 21 )
. 2) تفسیر علی بن ابراهیم، جلد اوّل، صفحه 29 )
. 3) الغدیر، جلد 2، صفحه 311 )
. 4) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 52 ، حدیث 39 )
ص: 44
صراط مستقیم، محمد و آل محمد علیهم السلام است و شکی نیست که طریق اهل بیت- علیهم السلام- صراط مستقیم است که
تمسک و سلوك در آن موجب نجات و رستگاري دنیا و آخرت، و اختیار غیر آن سبب خسران و زیانکاري است. چنانچه حدیث
مثل اهل بیت من مانند کشتی نوح علیه السّلام است، هر که سوار آن کشتی » : مشهور نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که فرمود
هر آینه شاهد صادقی است. «1» « شد، نجات یافت و هرکه تخلف ورزید هلاك شد
[سوره الفاتحۀ ( 1): آیه 7]... ص : 44
( صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضَّالِّینَ ( 7
راه آن کسانی که انعام فرمودي بر ایشان صِ راطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ: راه آنان که به فضل شامل خود انعام فرمودي برایشان نعمت
هدایت و طریق طاعت خود را. مراد پیغمبران و صدیقان و شهداء و صالحین میباشند، چنانکه در آیه شریفه فرموده:
و حدیث بر طبق این معنی «2» فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً
وارد است.
در معانی الاخبار از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام، فرمود: بگوئید هدایت فرما ما را راه آنانکه انعام فرمودي برایشان به توفیق
یافتن به دین تو و طاعت تو، نه به مال و صحبت به درستی که صاحبان مال و صحت گاهی کفار و فاسق باشند. آن منعمین کسانی
هستند که خداي حق تعالی فرموده هرکه اطاعت کند خدا و رسول را، پس ایشانند با آنها که انعام فرموده برایشان، از انبیاء و
صدّیقان و شهداء و صلحا، و نیکو هستند این جماعت
__________________________________________________
1) منابع این حدیث در کتاب پر ارج احقاق الحق و ازهاق الباطل، جلد 9 صفحات 270 تا 293 گردآوري شدهاند. )
صفحه 41 از 303
. 2) سوره نساء، آیه 69 )
ص: 45
.«1» از حیث رفیق بودن در بهشت
تبصره: انواع و افراد نعم الهی گرچه غیر محصور است، چنانچه فرموده:
اما به اعتباري دو قسم باشد: دنیوي و اخروي. اما دنیوي بر دو قسم است: موهبی و کسبی. و ،«2» وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَۀَ اللَّهِ لا تُحْصُوها
موهبی بر دو نوع باشد: روحانی و جسمانی. روحانی مانند ایجاد روح در انسان و اشراق آن به نور عقل و آنچه تابع آن است از
حواس باطنه پنجگانه و جسمانی مانند حواس ظاهره پنجگانه و هیئت ترکیبیه، از تسویه اعضاء و جوارح به اکمل و احسن خلقت. و
اما کسبی مانند تزکیه نفس از رذایل و تحلیه آن به اخلاق و ملکات فاضله و تزیین آن. و امّا نعم اخروي عفو و رضا و قرب و
فیوضات نامتناهی سبحانی و درجات اعلا علّیین بهشت است، و مراد نعمت مذکوره در آیه شریفه، قسم اخیر و آنچه وسیله رسیدن
به آنست زیرا غیر آن را مؤمن و کافر شریکند.
غیر غضب شدگان برایشان غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ: نه طریق کسانی که غضب و سخط واقع شده برایشان. نزد بسیاري از مفسرین
خاصه و عامه مراد یهود میباشند که به سبب عناد و طغیان و کشتن انبیاء و تحریف تورات، حق تعالی بر آنها غضب فرمود و عدهاي
از آنها را مسخ نمود به صورت خوك و میمون.
و نه راه کسانی که گمراه شدگانند وَ لَا الضَّالِّینَ: و نه راه آنانکه گمراه شدند از طریق حق. مراد نصاري
__________________________________________________
1) تفسیر صافی، جلد اوّل، صفحه 87 ، بنقل از معانی الاخبار. )
. 2) سوره ابراهیم، آیه 34 )
ص: 46
هستند به واسطه افراط در حق حضرت عیسی علیه السلام که او را خدا دانستند و تفریط در حق سید انبیاء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
که اقرار به نبوت او ننمودند، و از صراط مستقیم ایمان به یگانگی خداي تعالی و تصدیق به انبیاء و کتب منزله آسمانی گمراه
گردیدند.
در منهج مروي است که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در وادي القري با یهود و نصاري جنگ مینمودند. یکی از
اصحاب اشاره به یهود نمود و عرض کرد: یا رسول اللّه اینها چه کسانند؟ فرمود: غضب شدگان. و بعد اشاره به نصاري نمود و
پرسید اینها چه اشخاصند؟ فرمود:
.«1» گمراه شدگان
تبصره: اضافه مغضوبیت به یهود و ضلالت به نصاري دلالت ندارد بر برائت یهود از ضلالت و نصاري از مغضوبیت، بلکه هر دو
طایفه متصفند به هر دو وصف الّا آنکه اتصاف هریک به صفتی به جهت امتیاز آن دو باشد از یکدیگر، اگرچه مشترکند در صفات
کثیره. و در ذیل حدیث معانی الاخبار حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرماید: غضب شدگان یهود، و گمراه شدگان نصاري
میباشند. بعد از آن حضرت فرمود: هرکه کافر شود به خداي تعالی پس او غضب شده و گمراه است از راه خدا.
در معانی الاخبار- از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که فرمود: الّذین انعمت علیهم شیعیان علی علیه السلام
.«2» هستند یعنی انعام فرموده برایشان به ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام، غضب نکرده برایشان و گمراه نشدند
علیّ بن ابراهیم قمی (رحمه اللّه) از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که غضب شدگان ناصبین، و گمراه شدگان اهل شک
.«3» هستند که نشناختند امام را
صفحه 42 از 303
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 47 )
2) تفسیر صافی، جلد اوّل، صفحه 87 (بنقل از معانی الاخبار). )
. 3) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 52 ، حدیث 37 - تفسیر قمی، جلد اوّل، صفحه 29 )
ص: 47
تنظیم: شیخ طبرسی (رحمه اللّه) فرماید: عاقل ممیّز به مشاهده نعم، خود را عادلترین شواهد به این مطلب بیند، ابتدا نماید به آیه
بسم اللّه و استفتاح به ذکر منعم و اعتراف به الهیت به ذکر فضل و رحمت او.
چون اقرار کند به منعم یگانه، مشغول بشود به شکر و حمد او، پس الحمدللّه گوید.
و چون نعم سبحانی را بر غیر، هویدا بیند، عارف شود که او ربّ خلایق باشد و گوید رَبِّ الْعالَمِینَ.
چون شمول فضل او را بر مربوبین و عموم رزق او را بر مرزوقین بیند، گوید: الرَّحْمنِ.
و چون تقصیر بندگان را در اداي شکر منعم و عدم مواخذه آنها را به عصیان و بقاء نعم را با کفران مشاهده کند، گوید: الرَّحِیمِ.
و چون بغی و سرکشی بعضی بندگان را نسبت به اوامر سبحانی و ظلم و تعدي آنان را مشاهده کند بدون احقاق حق، عالم گردد به
آنکه باید روزي باشد که محسن را به احسان و مسیء را به اسائه خود جزا و پاداش دهد و گوید: مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ.
و بعد از معرفت این مطالب دانا شود که منعم و خالق و رزاق و رحمن و رحیم سزاوار پرستش است و اعتقاد قلبی او چنان راسخ
شده گویا موصوف به این صفات را مشاهده به عیان بیند و به کلمه إِیَّاكَ نَعْبُدُ خطاب حضوري نماید.
و چون معینی به تمام جهات در عالم وجود تصور نکند که اعانت بر طاعات را به جمیع اسباب از او درخواست نماید غیر از ذات
یگانه سبحانی، لذا به کلمه إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ متکلم شود.
و چون مبیّن شود براي او معرفت حق و وصول به مرتبه هدایت و مأمون نباشد از زلل و لغزش، لذا درخواست دوم هدایت و ثبات
ایمان را نماید که:
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ.
و چون این لفظ جامع مشتمل است بر مسئلت معرفت احکام و توفیق
ص: 48
اقامه شرایع اسلام و اقتدا به کسانی که واجب فرموده طاعتشان را از ائمه هدي، لذا عالم شود به آنکه براي حضرت ذو الجلال
بندگان خاصه باشد که تخصیص داده ایشان را به نعمت و برگزیده آنان را به حجت بر خلق، پس طلب نماید که ملحق فرماید او را
به ایشان به گفتن صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ.
و چون جماعت مغضوبین متمرّدین از فرمان حق و گمراهان از طریق مستقیم را مشاهده کند، لذا در مقام حفظ خود از مسلک
.«1» غضب شدگان و مذهب گمراهان برآمده به کلمه غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ تکلم نماید
تتمه: علماء اذکار فرمودهاند: هر مؤمن متقی که سوره مبارکه حمد تلاوت نماید از هفت چیز مأمون شود، به مناسبت آنکه هفت
حرف در او نمیباشد: اول: ثاء- از روزي که وا ثبورا گویند در امان است. دوم:
ج- از نار جحیم نجات یابد. سوم: زا- از شرب زقوم مأمون است.
چهارم: ش- از شقاوت ابدیه محفوظ ماند. پنجم: ظا- از ظلمت قیامت منجی باشد. ششم: فاء- فراق دوستان و نعم براي او واقع
نشود. هفتم:
خاء- از خوف محشر در امان است.
صفحه 43 از 303
خاتمه: نظر به مفاد سوره مبارکه، سپاسداري و شکرگزاري و پرستش خداوند متعال واجب، و بر بنده مؤمن متدین لازم است که در
تمام احوال و اقوال و افعال، طریقه انبیاء و اولیاء را منظور داشته و از رویّه عاصیان فرمان الهی و گمراهان احکام سبحانی اجتناب
نماید. بنابراین لازم آید پرهیز از مخالطت و مصاحبت و مجالست یهود و نصاري و سایر کفار و مرتدین از دیانت حقه اسلام و قرآن
و منکرین رسالت خاتم رسل سبحان.
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 31 )
ص: